سفارش تبلیغ
صبا ویژن
(^ بیست ****آنلاین^)
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» سوره ی عصر پیامی به..همه ی عصر ها و نسلها

 

سوره ی عصر پیامی به..همه ی عصر ها و نسلها

 

مقدمه..

 

والعصر..

 

قسم به همیشه ی زمان..

 

که میدان آزمون ملتها و تمدنها و اندیشه ها و مکتبها و راهها و رسمها و دین ها و آیین هاست.

 

والعصر..

 

قسم به همیشه ی تاریخ..

 

که جولانگاه گسترده ی تلاشها و کوششها و کشمکش ها و گرایشها و مبارزه ها و پیامها و رهنمودهاست.

 

والعصر..

 

قسم به همیشه ی روزگار..

 

که پهنه ی جدال حق و باطل..عدل و ظلم..نور و ظلمت..خدمت و خیانت..عزت و ذلت..پاکی و پوکی..شرافت و رذالت..مردی و نامردی و ارزش و سود است.

 

آری..قسم به عصر..

 

که همه ی انسانها..در هر عصری و نسلی که باشند..در هر زمینی و زمانی که باشند..و در هر مرحله ای از علم و تمدن و فرقی و تکامل که باشند..بی هیچ تردید در نوعی خسران و نقصان..غبن و ضرر..و کاهش و فرسایش..و ضلالت و گمراهی بسر میبرند مگر..کسانی که پیام این سوره را..با همه ی ویژگیهایش دریابند..و خود را به سلاح ایمان و عمل صالح و حق  و صبر مسلح سازند..و این اصول زندگیساز و نجات بخش و کمال آفرین را ..نه به گونه ای انتزاعی..بل به شکلی منسجم و مرتبط و ارگانیک..بر سر گذشت و سرنوشت خویش حاکمیت بخشند.

 

/عصر نهضت نبوی/

 

والعصر..

 

قسم به عصر نهضت نبوی..که جلوه گاه ایمان و عمل صالح و حق و صبر..در امت نخستین  اسلام ..بود.عصری که مسلمانان پاکدل و پاکباز و پرشور صدر اسلام..پیام زندگیساز و عزت آفرین و کمال بخش این سوره را..با همه ی وجود خویش..دریافتند و در پرتو رهبری همه جانبه ی پیامبر..در مدت بیست و سه سال..یعنی که کمتر از ربع قرنی..توانایی و یارایی آنرا یافتند..که لرزه بر پیکر قدرتهای طاغوتی و امپراطوریهای قدرت طلب و ستم پیشه ی آن روز و روزگار..در شرق و غرب عالم ..بیفکنند.

 

عصری که خود ..نموداری از تحقق عینی پیام و رهنمود این سوره..و شاهدی بر اصالت و حقیقت جهان شمول آن..در مقیاس وسیعتر و گسترده ترست.  و بی جهت نبود که مسلمانان صدر اسلام..در هر ملاقاتی..به هنگام خداحافظی..دستهای خویش را بر یکدیگر می نهادند..و این سوره را بعنوان پیامی همواره زنده و سازنده..برای هم می خواندند و آنگاه از یکدیگر جدا می شدند.

 

عصری که امت مسلمان نخستین ..بر اساس رهنمودهای این سوره..مدینه ی فاضله ای-اگر چه در سرزمینی کوچک -پدید آوردند که ایثار و اخلاص از در و دیوار آن می بارید..

 

و خورشید ایمان..روشنی بخش زندگی و حرکتشان بود..

 

و عمل صالح..کار مدامشان..

 

و توصیه ی به حق..شعارشان..

 

و صبر و مقاومت..وجودشان..

 

تا آنجا که در شهادت ..بر یکدیگر پیشی می گرفتند.. و در اوج تشنگی و عطش..در میدان نبرد..جام آب را به یکدیگر احاله می کردند.

 

تجسمی بودند از کلمه ی توحید.. وتوحید کلمه.

 

نموداری بودند از ایمان و عمل صالح و حق و صبر.

 

تبلوری بودند از برادری و برابری و الفت و محبت و صفا و صداقت و پاکی و صمیمیت و یکرنگی و یکدلی.

 

عصاره ای بودند از سوره ی عصر.

 

و این واقعیت را که دیگر ملتها با هر مرامی و مسلکی و هر دین و آیینی که هستند..در نوعی خسران و نقصان ..بسر میبرند به خوبی و روشنی در می یافتند و می شناختند. و اما این شناخت و دریافت آنان را..بوضوح در سخنان زیبا و عمیق نماینده ی نخستین مهاجرین مسلمان به حبشه..یعنی جعفربن ابیطالب..می بینم که در معرفی چهره ی ناب و سیمای روشن اسلام برای فرمانروای آن کشور و اطرافیانش چه دقیق و گیرا سخن می گوید..

 

و همچنین در توضیح قاطع و صریح آن عرب بدوی پاکدل مسلمان..در برابر فرمانده متفرعن و مغرور سپاه ایران..مشاهده می کنیم..که چگونه در برابر این سوال او..که هدف شما از جهاد و مبارزه چیست؟

 

بیدرنگ با همه ی ایمان و وجودش می گوید که..

 

ما آمده ایم  تا شما را از بندگی بندگان در آوریم و بسوی پرستش الله آن خدای قادر یکتا و بیهمتا دعوت کنیم.. و از جور ادیان رهایتان سازیم و به عدل اسلام فرایتان خوانیم.

 

می بینید که چگونه مسلمانان صدر اسلام..در دوران نهضت نبوی..پیام خداوند را در سوره ی عصر..دریافته بودند..و در پی این دریافت و شناخت ..دیگر مردم دنیای آن روز را ..بروشنی در خسران و نقصان می دیدند و آنها را بندگان بندگان..و گرفتار جور ادیان..می یافتند..و هدف خود را ازدعوت و جهاد..در نجات بخشی آنها از بندگی طاغوتها و رهانیدن آنها از جورو ستم دین ها و آیین ها و خسران های دیگر اعلام می کردند.. و اسلام را بعنوان مکتبی آزادی بخش و نجات دهنده ی انسان از بندگی و بردگی و جور و ستم ..معرفی می نمودند.

 

/عصر حکومت مهدی(عج)/

 

والعصر..

 

قسم به عصر حکومت مهدی..عصر رهایی نهایی انسان..از خسران و نقصان و کاهش و فرسایش.

 

عصر فروریختن همه ی نظامهای سلطه گر و ارزشهای طاغوتی.عصر آزادی راستین انسان از انواع بندگیها و بردگیها و ستم ها و بیدادها.عصر تجلی ایمان و عمل صالح و حق و صبر در امت واحد جهانی.عصر شکوفایی و بالندگی آزاد همه ی استعدادهای انسانی.عصر پیشوایی مستضعفین..وارثین راستین زمین.عصر ورائت و حاکمیت بندگان صالح خداوند..بر پهنه ی زمان.

 

عصر نجات غایی انسان از انواع استبداد ..استثمار..استحمار..استخفات..استعباد و نهایتا استضعاف.

 

عصر رستن راستین انسان از خسران فرهنگی..خسران اقتصادی..خسران اجتماعی..خسران سیاسی..خسران نظامی..خسران انسانی..خسران اخلاقی..و دیگر خسران ها و نقصان ها.

 

عصر/عصاره ها..فشرده ها..سختی ها/

 

والعصر..

 

و اگر عصر را از ریشه ی عصاره بمعنای چکیده و نتیجه بگیریم..در این صورت عصر در رابطه با کلیت مفهوم و پیام سوره تلمیحی زیبا و عمیق به چکیده ی همه ی تجربیات انسانها..و عصاره ی همه ی اندیشه ها و تلاشها و کنجکاویهای بشریت برای رهایی.. و چگونگی رستن راستین از خسران و زیانکاری انسان..خواهد داشت..و در این صورت سوره ی عصر و بویژه واژه ی عصر چنین معنا و مفهومی ..می یابد که..

 

قسم به عصاره ی همه ی اندیشه ها و تلاشهای خالصانه و صادقانه و پاک و مقدسی..که در طول تاریخ..برای رهایی انسان از خسران و زیانکاری صورت گرفته ..و همچنان می گیرد.

 

قسم به چکیده ی تجربیات همه ی آزادگان تاریخ که برای نجات انسان و انسانیت..از خسران و زیانکاری کوشیدند.. و همچنان می کوشند.

 

قسم به حاصل همه ی دستاورد های فرزانگان و اصلاحگران راستین تاریخ که برای آزادی انسان از بندهای خسران تلاش کردند و همچنان می کنند.

 

قسم به همه ی شهیدان تاریخ.. و همه ی شهادتهای زندگی-آفرین و حرکت بخش و حماسه ساز.

 

قسم به همه ی مجاهدان راه حق و مجاهدتهای پیگیر آنها در بستر تاریخ.

 

قسم به همه ی زندانیان آزاده ی اعصار و دردها و رنجهای آنها.

 

قسم به همه ی شکنجه دیدگان راه خدا و شکنجه های توانفرسایی که دیده اند.

 

قسم به همه ی تبعید شدگان راه ایمان و حقیقت..و غربتها و آواره گیهای آنها.

 

قسم به همه ی ناله های از دل برخاسته پدران و مادران و برادران و خواهران و همسران و فرزندان داغدیده ی دلسوخته ی شهیدان.

 

قسم به مظلومیتها و محرومیتهای همه ی محرومین و مستضعفین  روزگاران.

 

قسم به همه ی خونهای بناحق ریخته ی پاکان بر پهنه ی میدان-های تیر و آسفالتهای خیابان ها  و سنگفرشها ی کوچه ها به ضرب شمشیرها و گلوله ها و رگبار مسلسل ها.

 

قسم به مرکب عالمان مسئول که برتر از خون شهیدان ست.و قلم رهروان جاده ی ایمان که رسواگر طاغوتیان در طول روزگاران ست..و بیان خطیبان حقیقت گوی..که افشاگر مظالم ستمگران ست.

 

قسم به  همه  ی ارزشهای بزرگ خدایی و انسانی که در ((لیله القدر))های تاریخ پدیدار گشته اند و پدیدار خواهند گشت.

 

آری..قسم به همه ی اینها که در پیام خداوند با واژه ی پر معنا و پربار ((عصر))مورد قسم خداوندی قرار گرفته است.

 

آری قسم به عصر .با این بار فرهنگی عظیمش..قسم به عصر ..با این معانی شگفت آفرینش..قسم به عصر..با این حقایق مکنونش..قسم به عصر..با این چشم انداز وسیعش..که چه؟

 

که همه ی انسانها در همه ی روزگاران در خسران و زیانکاری غرقند و خود نمی دانندمگر..

 

آری مگر ..آن انسانهایی که به دین خداوندی ((اسلام))ایمان آوردند و عمل صالح و حق و صبر را به معنای راستین آنها تجلی بخشیدند.

 

و دیگران هر که باشند.. و هر جا که باشند.. و با هر مرامی که باشند.. و با هر ادعائی که باشند ..در نوعی خسران و نقصانند. و عینی ترین گواه بر این مدعا..عصر و نسل خودمان ست که از پرحادثه ترین اعصار گذشته ی تاریخ انسان ست.

 

/ان الانسان لفی خسر/

 

ارزشهای وجودیشان چونان بلورهای یخ آب می شود..استعداد هایشان و لحظه لحظه حیاتشان-نا خواسته و نا آگاهانه -هدر می رود..و این خسران و نقصان و کاهش و فرسایش انسان خاص یک عصر و نسل نیست..ویژه ی زمین و زمان معینی نیست..در رابطه با یک دوران مشخص نیست..بلکه این خسران در هر عصری و نسلی..و در هر زمینی و زمانی..تا ظهور مهدی که تجلی گسترده ی ایمان و عمل صالح و حق و صبر در امت واحده ی جهانی در مقیاسی بس وسیع است همچنان مشهود ست.نهایت در هر عصری بگونه ای و در هر نسلی بشکلی.

 

 از..زنده یاد استاد محمد جواد شفیعیان

تاریخ چاپ=1359



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسام الدین شفیعیان ( یکشنبه 92/8/26 :: ساعت 5:50 صبح )
»» از آدم تا خاتم

 

از آدم تا خاتم

بشنو تاریخت ..حکایت می کند

از غم دوران شکایت می کند

کز نخستین دم..که آدم شد..پدید

قصه های تلخ و شیرین آفرید

بود آدم در بهشت..آرام و رام

می زدی گام همچو کبک خوشخرام

می وزید باد بهاران در برش

سایه های بید مجنون..بر سرش

زیر پایش..مخمل سبز چمن

پیش دستش..دسته های یاسمن

در کنارش چشمه های خوشگوار

در جوارش رشته های جویبار

بر فرازش طوطیان و بلبلان

از میان شاخساران..نغمه خوان

 

مر ملائک را خطاب آمد که من

خلق خواهم کرد خلقی این زمن

او خلیفه ی من بود اندر زمین

بر همه مخلوق من باشد مهین

پس ملائک ..جملگی گفتند ما

حمد می گوییم ترا اندر سما

او کند سفک دماء و هم فساد

پیش گیرد..شیوه ی کفر و عناد

گفت..رازی هست..اندر این هما

راز آنرا من بدانم ..نی شما

راست کردی قالبش را در زمان

پس دمید از روح خود ..در قلب آن

گفت..ملائک را که آنک اسجدوا

جملگی تان سجده برده پیش او

جملگی شان..سجده کرده..بی امان

غیر ابلیس..کو ابا کردی از آن

گفت..من از آتشم..او از لجن

خلقت او نیستی..برتر زمن

پس ابا کردی و استکبار او

ارزش خود را ..نمودی خوار او

او..بدیدی قالب آدم عیان

او ..ندیدی قلب  را در آن میان

او..گل آدم بدیدی..نی دلش

او تنش دیدی..ندیدی منزلش

او..تراب و طین و صلصالش بدید

او..نفخت فیه من روحی ندید

او..بدیدی پایگاه سافلین

او..ندیدی جایگاه عارفین

این گل خشک ترک خورده مبین

آن ((گل)) شاداب جان او ببین

او..بدیدی صورت قابیلیان

او..ندیدی سیرت هابیلیان

او..بدیدی کبر نمرود شمن

او..ندیدی آن خلیل بت شکن

قسمتی از مثنوی از آدم تا خاتم از آثار استاد زنده یاد محمد جواد شفیعیان

کرد ابراهیم بر پا کعبه را

قلب توحید جهان و قبله را

کعبه تنها شکل اندر هندسه

شش مربع شش جهت بر تسویه

هست کعبه سمبل ذات خدا

کل اضلاعش بود یکسان ترا

هر کجا که رو بگردانید شما

راست بینید جلوه ی روی خدا

تا که فرمان آمد ابراهیم را

ذبح کن اینک تو اسماعیل را

او اجابت کرد فرمان اله

برد فرزندش بسوی قتلگاه

آمدش شیطان با مکر و ریا

رمی کرد او را سه بار با بانگ لا

پس نهاد تیغ بر گلو فرزند را

تا کند ذبح کودک دلبند را

وحی آمد ای خلیل ماهلا

تو شدی پیروز در این ابتلا

بعد از این از نسل فرزند تو ما

همچنان بیرون کشانیم انبیا

چون که ابراهیم بتها را شکست

هم بت نمرود و شیطان را شکست

هم بت نفس و نهان خویش را

بت شکن شد او زمان خویش را

 

اززنده یا د محمد جواد شفیعیان

 

 

یک زمان نمرود مستکبر فخور

برسرش بنهاد تاجی از غرور

برگرفتی او همی تیر و کمان

تا زند با آن خدای آسمان

پس خدا انگیخت ابراهیم را

تا بگیرد از سرش دیهیم را

تا بکوبد جملگی بتهای او

هم فرو بنشاند آن غوغای او

گفت ابراهیم با مردم سخن

دست بردارید از این رسم کهن

این بتان مخلوق دستان شما

کی توانند بود درمان شما

با شما ای مه پرستان همچنین

فاش گویم لا احب الافلین

ماه و خورشید هر دو مخلوق خدا

هر یکی سوی خدا ما را هدی

چون که او بتهایشان را زد شکست

کینه اش اندر دل ایشان نشست

آتشی افروختند نمرودیان

آتشی از جهل و خشم و کینه شان

تا بسوزانند خلیل الله را

دوستدار و مخلص الله را

کرد آتش را بر او سرد و سلام

کرد بر نمرود حجت را تمام

دادفرمان پشه ای را که بگیر

جان این مستکبر نادان پیر

رفت ابراهیم بسوی دلستان

جانب مکه بهمراه کسان

برد هاجر را و اسماعیل را

تا چه فرماید خدا جبرییل را

پس فرود آمد در آن صحرای داغ

نی نشان از آب و باد و باغ و راغ

بود کودک تشنه و هل هل زنان

بود هاجر در پی آبی دوان

تا بیابد جرعه ی آبی در آن

تا بریزد کودکش را در دهان

ناگهان جوشید او را زیر پا

چشمه ی آب زلالی دیر پا

چشمه ی زمزم در آن صحرای داغ

بهتر از هر بوستان و باغ و راغ

 .................................................

یک زمان نوح نبی فریاد کرد

نهصد و پنجاه سال ارشاد کرد

نهصد و پنجاه سال روشنگری

این چنین ست شیوه پیغمبری

وحی آمد که تو نوح ارشاد بس

بهر این نامردمان فریاد بس

حجت خود را تو کردی آشکار

کار ایشان را تو بر ما واگذار

تا بگیرد قهر ما دامان شان

پس فرو کوبد بهم طوفان شان

نوح و یارانش روزان و شبان

یکدل و یکرنگ با ایمان و جان

کرد کشتی همچو ماهی روان

اندرونش مرد و زن ..پیر و جوان

نوح را فرزند نااهلی بدی

گرچه او را بود فرزند خودی

نوح گفتا ای خدای مهربان

هست فرقی بین او با دیگران

وحی آمد نی چه فرقی با دیگران

جمله یکسانند زی من بندگان

لیس من اهلک گرچه اهل تو

نیست صالح گرچه صالح اصل تو

برد کشتی مردمان اهل را

وانهاد آن غرقه گان جهل را

.....................................................

 آدم تا خاتم-از زنده یاد استاد محمد جواد شفیعیان/

همچنان بگذشت تاریخ و زمان

تا بیامد خاتم پیغمبران

عصر او"عصر رسوم جاهلی

روزگار شرک و ظلم و کاهلی

عصر تبعیض و فساد و جهل ننگ

عصر تشویش و فغان و فقر جنگ

دائما کسری و قیصر در ستیز

جمله اقوام در جنگ و گریز

نی نشان از آتن و سقراطیان

نی از افلاطون و از مشائیان

سرزمین مکه جای مشرکان

خانه ی توحید ماوای بتان

در شبان تیره و تار زمان

شد فروزان اختری در آسمان

اختری تابان به شب همچون ذهب

بردمید از آمنه بنت وهب

شد عیان در آسمان مکیان

زو منور هم زمین و هم زمان

همچنان در آسمان او شد روان

تا فرود آمد بر نوشیروان

خورد بر کاخ مدائن سهمگین

گوشه ای زایوان آن نقش زمین

همچنین زی فارس آمد آن سروش

آتش آتشکده زآن شد خموش

هم فرود آمد در آن هنگام خواب

خشک شد دریاچه ساوه زآب

کاخ و آتشگاه و دریاچه نگر

سمبلی اززور و از تزویر و زر

آن زمان کاخ مدائن جای زور

کرده بر مستضعفان کبر و غرور

بود آتشگه زتزویر و ریا

بود موبد حامی جور و جفا

کردی از دریاچه ساوه گذر

کشتی ابراهیم ارباب زر

این چنین شد زاده ی بنت وهب

 

یار محرومان و خصم بولهب

..........................................

کرد پیغمبر عزیمت مکه را

قلب توحید جهان و کعبه را

با هزاران مسلم پاک و غیور

با توکل بر خداوند غفور

رفت بیرون از مدینه با سپاه

در پناه و سایه لطف اله

پا نهاد بر دوش پیغمبر ولی

او که باشد بعد پیغمبر ولی

جملگی بتهای کعبه او شکست

بند شرک و کفر را از هم گسست

بعد آن بر بام کعبه شد بلال

او که بودی مظهر صدق و کمال

بانگ زیبای اذان را ساز کرد

نغمه ی توحید را آواز کرد

گرد کعبه کافران در انتظار

تاچه فرماید رسول کردگار

جملگی در ترس و لرز اضطراب

همچو سایه بر فراز موج آب

داد پیغمبر به آنان این نوید

جمله آزادید بسوی حق روید

پس منادی داد مردم را خبر

این خبر از جانب خیر البشر

بیت بوسفیان باشد این زمان

مرشما را خانه ی امن و امان

طشت آبی را بیاورده میان

بهر بیعت با زنان مکیان

تا نگه دارند راه و رسم دین

دست بردارند از هر خشم وکین

کافران از صبر او اندر شگفت

 

فتح مکه این چنین صورت گرفت

...............................

پس پیمبر گفت با آن بندیان

هست ایا مرشما را در میان

کوبیاموزد خط و خامه را

بهرده مسلم کتاب و نامه را

پس کنم آزاد او را بیدرنگ

گرچه با ما آمده ازراه جنگ

خط و آزادی در آن همسنگ بین

علم و حریت در آن همرنگ بین

این چنین است شیوه ی آیین ما

شیوه ی پیغمبر و هم دین ما

گفت پیغمبر که دانش را طلب

گربه چین باشد نباشد در حلب

کسب دانش بهر مسلم واجب است

جهل او را سوی حق چون حاجب است.

 

 

دامن کوه احد سال دگر

شاهد جنگ قوای خیر وشر

گفت پیغمبر به یارانی زخود

حافظ این تنگه باشید در احد

هان مباداتنگه را کرده رها

تانیاید دشمن ما از قفا

کرده آهنگ هزیمت کافران

خواب غفلت آمده برناظران

مسلمین سرگرم در میدان جنگ

گشته مشغول غنایم بیدرنگ

بار دیگر کافران گشته روان

چون حرامی که زند بر کاروان

عرصه را بر مومنان آورده تنگ

تا بگیرند انتقام خود به جنگ

پس شهادت یافت حمزه آن بزرگ

 

آن مسلمان سلحشور سترگ

..............................................

چون محمد زاده شد یک ساله شد

پس حلیمه از برایش دایه شد

برد او را سوی صحرا و دیار

شد برایش دایه و غمخوار و یار

دید از کودک صفای دیگری

برکت و مهر و وفای دیگری

همچنان او را بجانش دایه شد

تا که کودک همچنان پنج ساله شد

داد کودک را به مادر کو زجان

گریه می کن از فراقش در نهان

رفت مادر از برش سال دگر

گرچه از سررفته بودی ش پدر

گشت عبدلمطلب او را کفیل

بود تا هشت سالگی او را وکیل

پس ابوطالب عم آنجناب

قیم او گشت تا دور شباب

بس امانتداربودی حضرتش

زین بدی نامش امین و شهرتش

چون خدیجه نام نیک او شنید

مصطفی را صاحب اکرام دید

کرد او را محرم اموال خود

کار و بار خویش دست او سپرد

همچنین گفتا خدیجه با غلام

که بیاور از محمد تو پیام

در سفر آنچه تو دیدی زین جوان

بهر من گو گفتنی های نهان

چون محمد بازگشتی از سفر

آن غلام دادی به خاتون این خبر

که کبیر اراهب نسطوریان

در میان راه دیدی این جوان

کرد راهب گریه از دیدار او

گریه ای از شوق و ذوق و آرزو

گفت حقا کاین همان آزاده است

مژده ی او را مسیحا داده است

جلوه حق ست نور عین او

هم نشان در واسط کتفین او

چون خدیجه این خبر از او شنید

پاکی روح محمد را بدید

داد پاسخ مصطفای خویش را

خواستگار باوفای خویش را

............................................

همچنان میرفت در غار حرا

جانب حق در نماز و در دعا

تا جوانی رفت و او چل ساله شد

در تب عشق خدا چون لاله شد

وحی آمد کای محمد هان بخوان

نام آن پروردگار انس و جان

گفت من خواندن ندانم ای سروش

این همی داند خدای راز پوش

باز گفتنش بار دیگر هان بخوان

تو رسولی از خداوند جهان

او به خانه آمدی در تاب و تب

ساکت و حیران فروبسته دولب

پس عرق بر صورتش چون جوی آب

جامه ای پیچیدی و رفتن بخواب

ناگهان آمد دوباره آن سروش

که بپاخیز و بترسان سخت کوش

تا سه سالی دعوت او در نهان

تا به فرمان خدا کردی عیان

مجلسی آراست از صدق و صفا

کرد دعوت از عشیره مصطفی

گفت با خویشان که این دین من ست

راه و رسم حق و آیین من ست

جز خدای پاک بی همتای فرد

کاین جهان را او چنین بنیاد کرد

نیست غیر او خدایی در جهان

مابقی مخلوق و زی او بندگان

من نیم جز بنده ای همچون شما

وحی می آید مرا از آن خدا

هر که اینک او مرا یاری کند

در ره حق او وفاداری کند

هست بی شک او مرا همچون وزیر

بعد من باشد شما را او امیر

جملگی خاموش و سرهاشان بزیر

تو بگفتی ناشنیده این حقیر

ناگهان برخاستی از آن میان

کودکی شیرین زبان و با کیان

گفت اینک من ترا یاری کنم

تا دم آخر وفاداری کنم

من نمی گویم سخن کردار من

راست گرداند همی گفتار من

عاقبت آن مشرکان از فرط خشم

دوخته برجان پیغمبر دوچشم

آمدی از هر قبیله یک جوان

جانب بیت پیمبر پادوان

برکشیده تیر آخر از کمان

بهر جان آن رسول مهربان

کرد هجرت زی مدینه مصطفی

خفته در بستر بجایش مرتضی

هست هجرت موجب رشد و کمال

هست هجرت موجب مجد و جمال

هست هجرت نقطه ی عطف هدف

هست هجرت سرگشای صد صدف

هست هجرت باعث پرواز جان

سوی جانان میبرد صاحبدلان

مکیان از دین او "رو تافته

اوس و خزرج سوی او بشتافته

تا برای یاری آن نازنین

باز خوانندش زی آن سرزمین

گر خدا بندد دری از حکمتش

باز بگشاید دری ازرحمتش

زی مدینه آن نبی از فرط جور

میرود با همرهش از غار ثور

آمده انصار با آغوش باز

 

پیشباز آن نبی با برگ و ساز

................................................

نک مدینه شاهد دیدار یار

تا بسازد امتی در آن دیار 

امتی شاهدبرای مردمان

شاهدی در هر زمین و هر زمان

امتی بر پایه حق و یقین

امتی بر پایه ایمان و دین

امتی بنیان آن بر عدل و داد

امتی سرشار از عشق و و داد

امتی آزاد از بند هوا

امتی آباد از برگ ونوا

اندر آن تقوی ملاک برتری

شرط اول ازبرای مهتری

پس بنای مسجدی را ساز کرد

دعوت حق را در آن آغاز کرد

.............................................

سال اول غزوه ی صغرای بدر

سال دیگر غزوه ی کبرای بدر

بود اندر غزوه ی بدر بزرگ

لشکر کفار مکه بس سترگ

یکهزار از دشمنان دین او

دشمنان کهنه و دیرین او

برکشیده اسب تازی را عنان

با عمود و خود و شمشیر و سنان

برفراز اشتران راهوار

با غرور و خشم گردیده سوار

کرده آهنگ رسول و جان او

هم مصافی سخت با یاران او

این طرف نیروی ایمان و شرف

لشکر کفر و دنائت"آن طرف

لشکر ایمان فداکاری نمود

لطف ایزد هم ورایاری نمود

در نبرد بی امان کفر و دین

گشت پیروزی نصیب مومنین


مثنوی از آدم تا خاتم/زنده یاد استاد محمد جواد شفیعیان/85682691927224189998.jpg


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسام الدین شفیعیان ( یکشنبه 92/8/26 :: ساعت 5:49 صبح )
»» دانلود/سخنرانی/استاد محمد جواد شفیعیان/

 

http://s1.picofile.com/file/6584442652/%D8%B2%D9%86%D8%AF%D9%87_%DB%8C%D8%A7%D8%AF_%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%AF_%D8%B4%D9%81%DB%8C%D8%B9%DB%8C%D8%A7%D9%86.amr.html

http://s1.picofile.com/file/7666462903/00092_parsiblog_com.3gp.html

http://s2.picofile.com/file/7666484515/00092_parsiblog_comh.3gp.html

http://s3.picofile.com/file/7666535585/shafieian.3gp.html

http://s1.picofile.com/file/7666683331/www_00092_parsiblog_com1.3gp.html

http://s3.picofile.com/file/7666496555/00092_parsiblog_com%D8%B3%D8%AE%D9%86%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C_%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF.3gp.html

http://s1.picofile.com/file/7666101612/00092.3gp.html

http://s2.picofile.com/file/7666745806/www_00092_parsiblog_com%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF.3gp.html

http://s3.picofile.com/file/7666541719/www_00092_parsiblog.3gp.html

http://s3.picofile.com/file/7666718274/www_00092_parsiblog_com%D8%B4%D9%81%DB%8C%D8%B9%DB%8C%D8%A7%D9%86.3gp.html



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسام الدین شفیعیان ( یکشنبه 92/8/26 :: ساعت 5:45 صبح )
»» از کتاب حکومت در نگاه علی (ع)

 

 

شاید یکی از راههای شناخت صفات و روحیات یک فرد..هنگامی می باشد که با مرگ..روبرو می شود.

و از این مهمتر آن لحظه ای است که در آخرین دقایق زندگی با قاتل خود روبرو می گردد.

علی پیشوای فکری و مذهبی و سیاسی..در سال 40هجری..بدست ابن ملجم..یکی از متعصبین قشری..شهید

می شود.او از نزدیک شاهد مرگ عثمان و تبعات سیاسی آن بوده است.او دیده است که مرگ عثمان..باعث

بوجود آمدن بحران سیاسی و اجتماعی در میان امت مسلمان..گردید.و در اثر این مرگ..هزاران نفر..بخاک و خون

غلطیدند.او بخوبی می داند که کشته شدن یک رهبر..تا چه اندازه..جامعه را به آشوب می کشاند..و هزاران فرد بیگناه

در اثر این مرگ..کشته و مجروح خواهند شد.اینست که..در آخرین لحظات حیات پرثمر و پر افتخار خود..به شهادت خود

جنبه ی فردی داده و از پیش جلوی استفاده ی سیاسی آنرا می گیرد و می گوید..فرزندان عبدلمطلب نمی توانم شما را غرقه در خون

مسلمین ببینم در حالی که شعار می دهید ..امیر مومنان کشته شد..هشدار!به هیچ وجه نباید جز قاتل من کشته شود..دقت کنید ..تا زمانی

که در اثر این ضربت مردم..پس آنگاه ضربه ای در ازای ضربه اش به او بزنید.اما مباد که اندام هایش را قطعه قطعه کنید!

چرا که از رسول خدا شنیدم که فرمود..مبادا!اندام موجود زنده یا مرده را تکه تکه کنید..اگر چه سگ درنده و هار باشد.

او حتی از این هم بالاتر میرود..لحظاتی تامل می کند ..تا خشم و احساسات دوستان و یارانش فرو نشیند و آنگاه می گوید..اگر قاتلم

را ببخشم..این موجب نزدیکی ام به خداست..برای شما نیز بخشش ارزنده است.پس ببخشایید!مگر دوست نمی دارید که خدا شما را

بیامرزد؟...راستی در کجای تاریخ..چنین نمونه ای را سراغ داریم.راستی این نوع انتخاب و این نوع برخورد..از چه جهان بینی و تلقی ای..نشات

گرفته و منشاء انسانی آن کدام ست؟شاید عمیقترین جمله ای را که در تاریخ بشر برای حفظ ارزشهای بشری و حقوق انسانی..و تنظیم

روابط میان انسان ها..عنوان شده است..و در عین حال نشان دهنده ی شیوه ی تفکر نویسنده ی آن است از قلم علی تراوش کرده است.

آنجا که به فرزند گرامی اش..امام حسن می نویسد..فرزند !خودت را میان خود و دیگری میزان قرار ده! و بنابر این برای دیگران

آنرا بپسند که برای خود می پسندی..و آنچه را که دوست نمی داری برای دیگران نیز نپسند..و همچنان که دوست نداری به تو ظلم شود..

تو هم به دیگران ظلم مکن.و آنگونه که به نیکی مردمان امیدواری..تو هم به آنان نیکی کن.//

آری اینست خاستگاه انسانی.. و علت اصلی و اساسی بینش انقلابی و توحیدی علی.او به خاطر خدا به انسان عشق می ورزد.و بر این اساس آن رابطه

متقابل و دو طرفه را که نگهدارنده ی اساس اجتماع بشری است..توضیح می دهد و سفارش می کند.

 

از کتاب حکومت در نگاه علی(ع)-از زنده یاد استاد محمد جواد شفیعیان



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسام الدین شفیعیان ( یکشنبه 92/8/26 :: ساعت 5:44 صبح )
»» از :کتاب نماز عصیانی علیه شرک

 

سرآغاز

فلسفه ی این همه ستایش های شگفت آور از نماز، و بزرگداشتهای حیرت انگیز از نماز گزاران راستین-با همه ی سهولتی که به ظاهر در گزاردن این فریضه ی اسلامی نسبت به دیگر فریضه های ،همچون روزه،حج و جهاد مشهود ست-چیست؟

کدامین انگیزه و یا انگیزه های هستی ساز مکتوم در جوهر این عبادت، موجب سهمگین ترین تهدید های خیره ساز،از خوار-شمارندگان و سهل انگاران آن، گشته است؟ چرا خدای آنان را با بانگ پر تهدید (ویل1)به باد انتقاد شدید گرفته، و از آنها با صفت ((منافقان خدعه گر2))یاد کرده،و معصومین ،((استخفاف 3)) آنرا نشانه ای از عدم مسلمانی و موجبی برای بی بهرگی از شفاعت خویشتن4))تلقی کرده اند؟

چرا خدای حکیم در پیامنامه ی آسمانی همه سونگرش ((قرآن))آنجا که سخن از ((خویشتن داران5))میراند پس از ایمان به خود،بر پاداشت نماز را،نخستین نشانه ی پرهیزگاران می داند؟

چرا در این کتاب جهت بخش زندگی،به هنگام بر شمردن ویژگیهای ایمان آورندگان راستین، باز نخستین ویژگی آنان را ((خشوع در نماز))و واپسین نشانه ی آنرا،در ((پاسداری این عبادت6))می نمایاند؟

چرا آنرا عاملی بس نیرومند در ((بازداشت انسان از فحشاء و منکر 7))رسواگریها و زشتیهای هرزمان –می داند و به برپاداشت هر چه استوارتر آن فرمان داده،یادخویش را در نماز بس بزرگ نموده است؟

چرا پیشوایان سترگ اسلامی،جای،جای،از نماز بزرگترین ستایشهای چشمگیر را کرده، و با زیباترین و جانبخش-ترین تعابیر همانند ((نماز وسیله ی بلند پروازی روح مومن8))((نماز برترین وسیله ی نزدیکی به حق پس از معرفت به او9))و دهها و صدها تعبیر تحرکزای دیگر ما را به گرایش آگاهانه بدان ،وباز-شناخت هر چه بیشتر پایگاه عظیم آن در آیین اسلامی برانگیخته اند/

چرا از آن به ((ستون دین))،و ((پایه ی فسطاط ایمان))((اصل اسلام))((رهاگر ازبندها))پاک سازنده ی انسان از بزرگخواهی های ضد خدایی))تعبیر شده است؟

چرا همه ی کردارهای آدمی در گرو صحت نماز بوده پذیرش نیکوکاریها به ((قبول نماز))منوط گشته است؟

چرا ((همه ی پیامبران سفارش آخرینشان به نماز بوده17))توجه پیروان و آیندگان خویش را بدین مهم معطوف داشته اند؟

و سرانجام چرا حتی در سفرهای خطر آمیزی که بمنظور هجرت یا جهاد صورت می گیرد،باز خداوندگار حکیم،ترک آنرا جایز نشمرده وبه برپاداشت ((اقتصاری)) آن فرمان می دهد؟

....................................................................................................................................

توضیحات و پاورقی ها

1-قرآن کریم ،سوره ی ماعون(107)،آیه 4تا 7

2-قرآن کریم:سوره ی نساء (4) ،آیه ی 142

جنایت امپریالیسم آمریکا

نموداری دیگر از خسران انسانها در قرن بیستم

و بالاخره با استفاده از جهل و غفلت انسان غربی بود که متفقین،فرمان قتل عام مردم ژاپن را در دوشهر هیروشیما و ناکازاکی با بمب اتم صادر و تائید کردند و آنجا را با خاک یکسان ساختند.

و با استفاده از همین جهل و غفلت انسان غربی بود که دولت آمریکا در چهره ی بزرگترین امپریالیست جهان خوار،از جنگ جهانی دوم به این سو،وارد صحنه ی سیاست استعماری شد تا به تدریج جای همه ی دولت های استعمارگر غربی را در جهان بگیرد وخود یکه تاز میدان چپاول و غارت گردد.

جنایت آمریکا در فلسطین

با استفاده از جهل و غفلت انسان غربی بود که امپریالیسم آمریکا به تقویت و تایید صیهونیسم تجاوز گر برخاست و بعنوان نخستین اقدام امپریالیستی خود، پس از جنگ جهانی دوم،با همه ی قوا به صیهونیست های اشغالگر کمک کرد تا صدها هزار نفر،مردم محروم و مظلوم فلسطین را،با سبعانه ترین شیوه ها، از سرزمین پدریشان بیرون کنند و آنها را از خانه و کاشانه شان محروم سازند و بعنوان آوارگان در کشورهای عربی پراکنده شان نمایند تا دولت غاصب صیهو نیست اسرائیل در سال 1948 میلادی اعلام موجودیت کند و باصطلاح ((مشعل آمریکا در خاورمیانه))گردد و در واقع پایگاه تجاوز آمریکا در شرق اوسط.

جنایت آمریکا در ویتنام:

با استفاده از جهل و غفلت انسان غربی بود که امپریالیسم آمریکا در سال 1954 جای دولت استعمارگر فرانسه را،که آخرین پایگاه نظامی ش در ویتنام توسط ویتکنگها در شرف سقوط بود گرفت و بیست سال تمام بنام ملت آمریکا بمب بر سر آنها ریخت ووقیحانه ترین شکنجه ها و کشتارها را نسبت به آنها اعمال کرد و متجاوز از نیم میلیون سرباز را به آنجا کشید وبر جان و مال و ناموس و هستی آنها غالب و حاکم کرد.اگر چه در پایان کار شکست نصیبش شد،آنهم ازیک کشور آسیائی عقب مانده در خاور دور

جنایت آمریکا در کره:

با استفاده از جهل و غفلت انسان غربی بود که امپریالیسم آمریکا بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم با نیروها و تجهیزات خود علیه مردم سرزمین کره تاختن گرفت و جنگ کره را با آن همه مصائب و خسارات بوجود آورد.اگرچه در پایان کار شکست نصیبش شد،آنهم از یک کشور آسیائی عقب مانده در خاور دور.

جنایت آمریکا در ایران:

با استفاده از جهل و غفلت انسان غربی بود که سال 1953 امپریالیسم آمریکا به کمک سازمان جاسوسی خیانت پیشه ((سیا))و ایادی و عوامل سرسپرده اش در ایران ،حکومت ملی مردمی مصدق را در ایران واژگون کرد و بیست و پنج سال تمام یعنی که یک ربع قرن سایه ی سیاه سنگینش را بر سر ملت محروم ما افکند،و در این مدت از هیچ جنایتی و خیانتی در حق مردم ما دریغ نورزید و هستی ما را به غارت برد.و مستبدترین حکومت را بر سرگذشت و سرنوشت ملت ما مسلط ساخت و مخوفترین سازمان اطلاعاتی و جاسوسی را در این کشور بوجود آورد تا با هولناکترن شکنجه ها و آزارها و تبعید ها و زندان ها و بازداشتها صدای حق طلبان را خاموش کند.و با قتل عام هایی همچون دوازدهم محرم (15خرداد 42)نفس ها را در سینه ها حبس کند و از ما بردگانی فرمانبردار بسازد.اگرچه سرانجام شکست نصیبش شد و این ملت توانست با سلاح ایمان و جهاد و شهادت پس از یک مبارزه پیگیر یکساله و دادن شصت هزار شهید و صدهزار زخمی و مجروح و معلول بزرگترین قدرت سرسپرده ی آمریکا را در این منطقه حساس استراتژیک نظامی،سیاسی،اقتصادی واژگون کند.

1-برای آگاهی بیشتر از نقش و نفوذ آمریکا در اشغال فلسطین و تاسیس دولت غاصب اسرائیل و کمکهای مالی ونظامی و سیاسی ایالات متحده به این کشور به:

واشنگتن در تل آویو:ابوزید که اخیرا بنام آفریقا در چنگال اسرائیل تجدید چاپ شده است.}1359//تجدید چاپ1359 شمسی

استراتژی صلح:جان کندی و نیز:

کتابهای //دیر یاسین//درباره فلسطین//عرب و اسرائیل//می رویم که هیزم جمع کنیم//و...

.............................................................................................................

2-برای آگاهی بیشتر از جنایت آمریکا در ویتنام و توطئه های این شیطان بزرگ در دیگر کشورها رجوع کنید به:

زندگی، جنگ و دیگر هیچ اوریانا فالاچی

جنگ بی پایان یا آمریکا در تدارک ویتنامهای دیگر//در سه جلد

....................................................................................................................

جنایت آمریکا در کوبا:

با استفاده از جهل و غفلت انسان غربی بود که امپریالیسم آمریکا نزدیک به یک ربع قرن حکومت دیکتاتوری((باتیستا))را بر گرده ی مردم کوبا سوار کرد و انواع خیانتها و جنایتها را در حق این ملت روا داشت.اگرچه سرانجام شکست نصیبش شد و ملت کوبا توانست برهبری ((فیدل کاسترو)) و افرادی چون((چه گورا)) در سال 1963 پیروزی یابد.

.........................................................................................................................

1-جنگ شکر در کوبا ((ژان پل سارتر و نیز مسائل آمریکای لاتین))

..............................................................................................................................

جنایت آمریکا در شیلی:

با استفاده از جهل انسان غربی بود که امپریالیسم آمریکا حکومت ملی سالوادر آلنده را پس از سه سال در 1970 میلادی با یک کودتای نظامی بوسیله عامل سرسپرده اش ((ژنرال پینوشه))واژگون کرد و نظامیان خود فروخته را در شیلی حاکم ساخت.

......................................................................................

1-برای آگاهی بیشتر از توطئه های آمریکا در شیلی رجوع کنید به:مقاله ی ((شیلی در تنگنای اقتصادی))در ((کتاب توس))

.................................................................................................

 

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسام الدین شفیعیان ( یکشنبه 92/8/26 :: ساعت 5:43 صبح )
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آخرین یادداشت در وبلاگhttp://20online.parsiblog.com/خوش آمدید
به بخش سرویس های وبلاگدهی خوش آمدید
سیستم وبلاگ دهی/6/
آموزش ساختن سرویس وبلاگدهی/4/
آموزش ساختن سرویس وبلاگدهی/3/
آموزش ساختن سرویس های وبلاگدهی/2/
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 48
>> بازدید دیروز: 27
>> مجموع بازدیدها: 57434
» درباره من

(^ بیست ****آنلاین^)
حسام الدین شفیعیان
نویسنده-وبلاگنویس-شاعر

» فهرست موضوعی یادداشت ها
حسام الدین شفیعیان[44] . شهدا[24] . گوناگون[22] . سرویس های وبلاگدهی[21] . دانلود[18] . محمد جواد شفیعیان[16] . بازی آنلاین[5] .
» آرشیو مطالب
آبان 92

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
بنده ی ناچیز خدا

» صفحات اختصاصی

» طراح قالب